خاطره ات در دل من میشکند.......
همچون
بیستون شکسته ی فرهاد ...
از شیرین خبری نیست...
به عادت سالخورده ی دیروز مینگرم
و صدای تو...
که از پشت ابرهای خیس خورده، بی بار می آید...
به تو عادت دارم...
به تکرر دروغ هایت در لحظه...
و نگاهت...
که در من تا میخورد و جمع میشود...!
نظرات شما عزیزان:
|